دو هفته پیش مامانم رفته بود اصفهان دریغ از یه دونه گز یا پولکی که سوغاتی بیاره الان واسمون مهمون اومده مامانم خونه نبود زنگ زده میگه : چای دم کن بعد برو توی اتاق من توی کمد لباسام پشت چمدون سیاهه یه بالش آبیه اونو ور دار
( من :-O )
زیرش یه ملافه سبزه اونو وردار
( من :-O )
زیرش یه ساک قهوه ایه
( من :-O )
توی ساک قهوه ایه یه ساک زرشکیه
( من :-O )
توی ساک زرشکیه یه پلاستیک بنفشه
( من :-O )
از توی اون یه بسته سوهان عسلی بردار بزار جلو مهمون تا من بیام جاشونو دوباره عوض کنم حواست باشه دست به گز و پولکی ها نزنی ها !!!!!
( و همچنان قیافه من= :-O )
یارو تو مسابقه به یکی از شرکت کننده ها می گه از تمام حواس پنج گانه تون برای رسیدنبه گزینه درست کمک بگیرید ! کصافط انتظار داری بره گزینه ها رو لیس بزنه !
شمام بچگی تو دستشویی دور مورچه ها آب می ریختین زندانی شن
بعد نجاتشون می دادین ک قدر زندگیشون و بهتر بدونن؟
شمام هنوز این کارو می کنین؟
آقا فقط خواهشا مسخرم نکنین : ما بچه بودیم 8 سالمون بود خیلی از آمریکا میترسیدیدم اینم شده بود نقطه ضعفمون داییم بهم میگفت اگر اینکارو نکنی آمریکا حمله میکنه ها ! خلاصه یه روز تو حیاط خونمون بودم دیدم تو آسمون دود بلند شده درو باز کردم ما یه جایی زندگی میکنیم که 2 کیلومتر اونورتر سپاه است و دکل نگهبانی دارن من فکر کردم آمریکا بمب زده نگهبان دکل مرده ، چشمتون روز بد نبینه دروغ نمیگم شروع کردم تو کوچه جیغ زدن وااای آمریکا حمله کرد زدم زیر گریه ! بچه هایی که تو کوچه بودن جیغ کشیدن فرار کردن تو خونه هاشون آقا انگار واقعا حمله کرده بود مامانم زود اومد منو برد خونه ظهر که بابام اومد فکر کردن من جن زده شدم رفتن برام دعا گرفتن !!!!
ما یه همسایه داشتیم که من و داداشم خیلی ازش بدمون میومد. یه روز این خانم مریض شد و مامانم یه جعبه شیرینی خرید که عصر بره ملاقاتش. من و داداشم یواشکی رفتیم سراغ شیرینی ها و دونه دونه لیسشون زدیم و گذاشتیم سر جاش که مثلا خانمه شیرینی های لیس زده ما رو بخوره و ما دلمون خنک شه. عصر مامانم رفت در خونه شون، اما خانمه
خونه نبود. مامانم هم شیرینی رو آورد و گفت خانمه نبود، خودمون اینو بخوریم!!! حالا من و داداشم مونده بودیم کدوم شیرینی رو من لیس زدم و کدوم رو اون...................
یه شب زنگ زدم رستوران گفتم سلام عاقا خاسته نباشید، شیشلیگ دارید؟
گفت بعله داریم
گفتم بختیـــاری چی؟
گفت داریم هم معمولی هم مخصــوص
کبــــاب بـــرگ چی؟
گفت داریم
گفتم ســالاد ونوشابه چی؟
هرنوع که بخواهید هست
گفتم نون چـــرب زیرکباب چی؟
گفت اونم هست!!
چند لحظه سکوت کردم یه آآآهی کشیدم...
گفتم ای دهنتون سرویس ما شام هیچی نداریم!!!
مورد داشتیم دختره تو کلاس خوابش میبره
استاد بیدارش میکنه میگه برو سروصورتت یه ابی بزن خواب از سرت بره
دختره برگشته میگه(لطفابا لحن دخترونــــــــــــه بخونید):
آخه استــــــــــــــاد آرایشـــــــــــم پاکــــــــــ میشه همون بخوابم بهتــــــــــــره!!!!
استاد:o_O
کرم پودر مارک اصل ِ چینِ دختره:O_o
من برم رگمو بزنم طاقت اینهمه صداقت رو ندارم:O_o
تو مغازه کامپیوتری بودم
دختره اومده میگه من همون کارایی که برادرم میکنه، انجام میدم اما همش میگه پسورد اشتباه هست
مغازه دار میگه خوب پسورد رو چی میزنید
دختره میگه هشتا ستاره (********) میزنم
خدایا این شادیها رو از ما نگیر
ببین با کیا شدیم هفتاد میلیون
پنجشنبه شب ، ب پدرم میگم ، پنجشنبه ی اخر تابستون بریم اخرین بستنی رو بزنیم
میگه :" باشه بریم ک دفعه ی اخری هر چی بخواید واستون میگیرم "
پدرم یک قدمیه کافی شاپ :" زیاد پول ندارم ، هر چی میخورید باید ارزون باشه ، تازه خودمم نمیدونم چرا معده ام سنگین شده ، بستنی نمیخورم :| "
سفارش ها:
مادرم : طالبی بستنی
من : ایس پک
خواهرم : هویج بستنی
رفتیم تو کافی شاپ بابام میگه س تا بستنی قیفی بدید:-O
هیییییییی خدا :|
ینی عاشق اون پسری شدم که 10 صبح اومد کتابخونه گرفت خوابید تا 12 ، بعدش رفت نهار خورد و برگشت و خوابید تا 3 بعد پاشد رفت !
تو حیاط دانشگاه پیش دوستاش چنان قهرمانانه از 5 ساعت زحمتی که برا علم بشریت تو کتابخونه کشیده بود تعریف میکرد که اصلا اشک تو چشام جمع شده بود ...
جلوی در یه خونه ای نوشته بود:
پارک از ساعت17 الی24 در این مکان = خطر خط خطی
حتی شما دوست عزیز
شوخی هم داریم
نگاه کن گرونی چه فشاری اورده به ملت خخخخخخخخخخخخخخ تف
مامانم سر سحر رفته داداشمو بیدار کرده.
داداشم تو اوج خواب داره میره سمت در حیاط.بابام میگه کجاداری میری؟میگه سر سفره سحر دیگه.بابام میگه الاغ بیا اینجا.
منم ساکت و آروم دارم میخورم.بدون مقدمه بابام میگه داداشت که امید ما بود انقدر گاو شد،لابد تو هم الان میری تو دستشویی غذابخوری،پاشو دیگه.برو گمشو،مگه نمیگم برو.










